شبنم نادری(باران)

بیا ببار و مرا خیس عطر باران کن ....

شبنم نادری(باران)

بیا ببار و مرا خیس عطر باران کن ....

شبنم نادری(باران)

اولین حرف در این دفتر شعرم این است
که زمین منتظر باران است

حقوق تمامی مطالب این وبلاگ متعلق به
"شبنم نادری "می باشد و استفاده بدون ذکر منبع مجاز نیست.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

کفش های مزاحم

يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۱۲ ب.ظ

کفشهای مزاحم

 

کفشهایش را گذاشت در جا کفشی مسجد. رفت و نشست  درست جائیکه جاکفشی در تیر رس نگاهش باشد.  جمعیت زیاد شد.  دیگر جا کفشی را نمی دید .  دعای جوشن کبیر را یکی در میان می خواند. بعد از هر الغوث و الغوثی، نیم خیز می شد و به جا کفشی نگاهی می انداخت. جا کفشی پر شده بود از انبوه کفش.

 «حتما کفشهام زیر کفشهای دیگه له شده..» چراغهای مسجد که خاموش شدند خوف برش داشت. می ترسید دزد کفش هایش را  ببرد. صدای العفو العفو که بلند شد با خودش گفت:

 «برم کفشهامو بیارم تو..»

 

از زیر همه ی کفشها، کفش مچاله شده اش را در آورد. از مسجد بیرون رفت . کفشهایش راکنار خیابان انداخت و با صدای بلند گفت: بِکَ یا الله 

 

  • شبنم نادری(باران)

داستانک

نظرات  (۱)

  • جمال نظامی
  • ترجیح میدهم با کفشهایم در خیابان راه بروم و به خدا فکرکنم
    تا این که در مسجد بشینم و به کفشهایم فکر کنم(دکترشریعتی)

    پاسخ:
    کار خوب و شما می کنید...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی