شبنم نادری(باران)

بیا ببار و مرا خیس عطر باران کن ....

شبنم نادری(باران)

بیا ببار و مرا خیس عطر باران کن ....

شبنم نادری(باران)

اولین حرف در این دفتر شعرم این است
که زمین منتظر باران است

حقوق تمامی مطالب این وبلاگ متعلق به
"شبنم نادری "می باشد و استفاده بدون ذکر منبع مجاز نیست.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۶ مطلب با موضوع «شعر کلاسیک» ثبت شده است

۳۱
فروردين

حــالا شمـا کـه غرق در اندوه پاییــزید
بـــاید مـــرا از دار تنــهایی بیـــا ویــزید 
یــک لشگـر وحشے درونــم سخـت مے تــازد 
هــر تکه ے قلـب مــرا با سنـگ آمیــزید 
دستـان من آمـاده ے یــک قتل خونیـن است 
در پیـش چشمـــانم همــه , یـک قــومِ چنگیزید
من دخترے بــد خلقُ و مــالیـخولیـا هستــم 
از جنــــگ بــا اندیشه هاے من بپـــرهیــزید 

#شبنم_نادری #باران ☔

  • شبنم نادری(باران)
۰۵
آذر

بـر دامنش بـا غم ، سـر بـابا گرفت و بــعد
شب تا به صبح بـهر سـر احیا گرفت و بــعد
گــرد و غبار از رخ ماهش کـــه مے گرفت
با اشکهــــا راه به دریــــا گــــرفت و بعدْ
بـا بغض و آه حرف دلـش را شــمرده گفت
بـا دسـت ها صورت خـود را گـــرفت و بعدْ
عـــالم به لــرزه درآمــد وقتے ســـر پدر
سـرخے صورتش بـه تمــاشا گرفت و بــعدْ
از حنجـــر بریــده صــدا آمــد آه... آه...
آهے کــه رفت عالم بالا گرفت و بــعدْ
بـــا آه ســـرْ، دل عرش و زمین شکســت
ویـرانه بوی حضــرت زهــــرا گرفت و بعد

#شبنم_نادری (باران)
.
#باران
#شعر_عاشورایی
#شعر_فارسی

  • شبنم نادری(باران)
۰۲
مهر



آمدم تا به سوی دکـــانت
باز هم با بهانه هاے جدیــــد
صد بهانه به شوق دیدن "تو"
یـــک بهانه فقط برای "خـــریـــد"
با چـــه شوقی به سویت آمـــدم و
خنـــده بر لب ، دلـــم پر از امیّـــــد
به در بسته می خورم هـــــر بار
زیر پایـــم بسے چمن روییــــد
تو چــــو خرمای بر نخیلے و
دستـــهایم به شاخه ات نرسیـــد
کاش آن قلب سنگے ات یکـــبار
اضطراب دل مـــرا می دیــــد
حال و روزم نزار شد وقتے
اشـــک آمد به گونه ام لغزیـــد
یوسفے تو و من زلیخایــــــم
زلف من در فراق گشته سپیــــــد
میکنی از وصال من پرهیز
مے دهی تو هزار وعده ، وعید
من نخواهم که بگذرم از تو
هیچ، اصلا...نه ....نیستم نومیـــد
صبح فردا دوباره می آیــم
با طلوع دوباره خورشیــــد


#شبنم_نادری
#باران
#عاشقانه

  • شبنم نادری(باران)
۱۷
مرداد

سکوت و نگاه 


سکوت می کنی و با نگاه می گویی 

که حرفهای پیاپی به سینه ات داری


تو و نگاه تو را من چه خوب می فهمم

که شب به انتظار سپیده همیشه بیداری


تو معجزه ی صد نگاه پر مهری

چرا زتخم نگاهت گلی نمی کاری


شرر به موج نگاهت همیشه می گوید:

" چه وقت موج نگاه تو می شود جاری؟"


تو موج می شوی و می روی به دریاها

تو ابر می شوی و بی بهانه می باری


اگر به یک اشاره ی چشمت هزار غنچه شکفت

دگر تو باغ دلت را به غیر مسپاری!


هزار درد نهفته درون تو خاموش

تو بر هزار درد دگر می کنی پرستاری


سکوت معجزه گر، ای نگاه پر اعجاز

نگاه مهر تو باقیست  تا ابد... آری!!!

  • شبنم نادری(باران)
۱۶
مرداد

سنگدل ، بی تفاوت و سرکش
مثل سرباز لشگر داعش
حمله کردی به قصد جنگیدن
بردی از من قرار و آرامش
تا که چشمت به جنگ می آید
نیست هرگز میان ما سازش
با تبر ریشه ی مرا کندی
چون درختان جنگل تالش
چهره ات مثل بوم نقاشی
ساده، زیبا ...بدون آرایش
فتح جغرافیای قلب تو
یک تمنای خام و صد خواهش
تیر چشمت نشسته بر قلبم
ماهرانه بدون آموزش
دیگر اکنون رمق ندارم من
مثل سرباز زخمی ارتش
رحم کن بر اسیر جنگی خود
تا نکرده دوباره او شورش

#شبنم_نادری#باران
#داعش
#جنگ
  • شبنم نادری(باران)
۱۳
مرداد

من اعدامی ام گردنم هم طناب است
طنابی که محکم و پر پیچ و تاب است
دلم سرزمینیست بحران زده... پر هیاهو
که شورش در آن رمز یک انقلاب است
من آن کوه آتشفشانم که چندیست
درونم پر از سنگهای مذاب است
دلت تنگ چون من نباشد چرا که
برای دل من غم تو عذاب است
نگو دوستم داری از من حذر کن
که این عشق بیهوده همچون سراب است
شنیدم که اخبار گفته همه روزهایم:
"هوا ابری و سرد و بی آفتاب است."
بیا و بزن گردنم را که قتلم
گناهی ندارد و عین ثواب است...

اعدام

  • شبنم نادری(باران)