#شبنم_نادری #باران ☔
بـر دامنش بـا غم ، سـر بـابا گرفت و بــعد
شب تا به صبح بـهر سـر احیا گرفت و بــعد
گــرد و غبار از رخ ماهش کـــه مے گرفت
با اشکهــــا راه به دریــــا گــــرفت و بعدْ
بـا بغض و آه حرف دلـش را شــمرده گفت
بـا دسـت ها صورت خـود را گـــرفت و بعدْ
عـــالم به لــرزه درآمــد وقتے ســـر پدر
سـرخے صورتش بـه تمــاشا گرفت و بــعدْ
از حنجـــر بریــده صــدا آمــد آه... آه...
آهے کــه رفت عالم بالا گرفت و بــعدْ
بـــا آه ســـرْ، دل عرش و زمین شکســت
ویـرانه بوی حضــرت زهــــرا گرفت و بعد
#شبنم_نادری (باران)
.
#باران
#شعر_عاشورایی
#شعر_فارسی
سکوت و نگاه
سکوت می کنی و با نگاه می گویی
که حرفهای پیاپی به سینه ات داری
تو و نگاه تو را من چه خوب می فهمم
که شب به انتظار سپیده همیشه بیداری
تو معجزه ی صد نگاه پر مهری
چرا زتخم نگاهت گلی نمی کاری
شرر به موج نگاهت همیشه می گوید:
" چه وقت موج نگاه تو می شود جاری؟"
تو موج می شوی و می روی به دریاها
تو ابر می شوی و بی بهانه می باری
اگر به یک اشاره ی چشمت هزار غنچه شکفت
دگر تو باغ دلت را به غیر مسپاری!
هزار درد نهفته درون تو خاموش
تو بر هزار درد دگر می کنی پرستاری
سکوت معجزه گر، ای نگاه پر اعجاز
نگاه مهر تو باقیست تا ابد... آری!!!