از شنبه
از شنبه...
گفتم بیا امروز متولد شویم
هوا هم خوب است
آسمان هم آبی است
گفتی نه امروز شنبه است
من از شنبه ها بدم می آید
همه ی شهر شلوغ است و آدم ها در ترافیک
گفتم فردا چطور
فردا به پیش بینی هواشناسی باران می آید
من عاشق عابران بارانی ام
گفتی نه.
من باید چتر بیاورم
با چتر نمیشود متولد شد
تازه یکشنبه ها همیشه ریاضی داریم.
یکشنبه ها را چه ابری چه بارانی دوست ندارم
گفتم دوشنبه خیلی خوب است
آسمان آفتابی است
عابران هم خیس نیستند
تازه ریاضی هم نداریم
از حساب و کتاب هم خبری نیست
برای تولد خوب است
گفتی نه.
همیشه دوشنبه ها خسته ام
فکر میکنم که چرا هفته ها اینقدر طولانی اند
با اینکه ورزش داریم اما من همیشه لباس ورزشی ام را جا میگذارم
از آفتاب هم گریزان
هرم گرما کلافه ام میکند
سه شنبه را هم فراموش کن
من چک دارم
پول هم ندارم
میخواهم تلفن ام را خاموش کنم
به اس ام اس هاهم جواب نمی دهم
اینترنت هم تعطیل
حال و هوای چت هم ندارم
خوابم می آید
آسمان ابری و آفتابی هم توفیری نمیکند
گفتم پس چهارشنبه صبح زود منتظرت هستم
گفتی دنبالم بیا شاید باشم شاید نباشم
شاید از شهر رفته باشم جایی دور
شاید تلفنم در دسترس نباشد
شاید ....
راستش من چهار شنبه ها را دوست ندارم
انتظار تمام شدن ساعات اداری عذابم میدهد
پس کی ساعت 4 میشود.
بعد از 4 هم که دیر است
همه جا شلوغ است
حتی برای نشستن در اتوبوس های BRT هم جا نیست
چهارشنبه ها همیشه طولانی اند
در مورد پنج شنبه خبرت میکنم
صبح منتظرت بودم
زنگ زدی و گفتی عروسی پسر دختر خاله پدرت دعوت دارید
وقت آرایشگاه داری
از صبح رفتی و در نوبت آرایشگاه نشستی!
راستی مدل های فشن ،اصلا به تو نمی آیند
زنگ زدم گفتم جمعه بهترین روز است روز پایان همه ی انتظار ها
هوا هم نه ابری است نه آفتابی و نه بارانی
چتر هم نمی خواهد
کلاه آفتابگیر هم نیار
روز تولد خوبی میشود
از فردا همه جا جار میزنیم
(( ما جمعه متولد شده ایم))
خمیازه ای کشیدی و گفتی نماز صبح ات قضا شده است
امروز روزی نداری !
غروب جمعه هم دلت میگیرد
باشد برای شنبه
از شنبه متولد میشوم
از شنبه......